سفر مهتابی به حرم
روزی روزگاری دختر جوانی به نام لیلا تصمیم گرفت راهی سفر شود. لیلا دختری بود هوشیار که اهمیت حیا و پایبندی به آموزه های دینی خود را درک می کرد.
وقتی لیلا به راه افتاد، اطرافش را تحسین کرد. آسمان پر از ستاره های زیبا و چرخان بود که مانند الماس چشمک می زدند. ماه مثل دلش از گرمای ایمانش می درخشید.
لیلا در طول سفر خود با چالش های زیادی روبرو شد. او با رودخانه ای روبرو شد که برای عبور از آن خیلی عمیق به نظر می رسید. او با اراده و دعای خود شجاعانه راهی برای عبور سالم از رودخانه پیدا کرد.
هنگامی که از رودخانه عبور کرد، لیلا خود را در یک بیابان وسیع یافت. او که احساس خستگی و تشنگی می کرد با گروهی از مسافران برخورد کرد که با مهربانی به او آب و سرپناه شبانه هدیه کردند.
روز بعد لیلا به کوه رسید. صعود تند دشوار بود، اما او با به یاد آوردن اهمیت سفر خود و آموزه هایی که او را راهنمایی می کرد، استقامت کرد.
سرانجام لیلا به حرم امام رضا رسید. او با هیبت ایستاده بود، غرق زیبایی مکان و نمادگرایی پشت آن. سفر او ایمان و فداکاری او را تقویت کرد.
سفر لیلا اهمیت استقامت، حیا و ایمان را به او آموخت. او اکنون آموزه هایش را با کمال میل پذیرفت، زیرا می دانست که آنها او را در چالش های متعدد زندگی راهنمایی می کنند.