تاکی نه ساله همیشه عاشق ماجراجویی بود. وقتی در اتاق زیر شیروانی مادربزرگش به یک کتاب قدیمی برخورد کرد، کنجکاوی او برانگیخته شد. این کتاب از سرزمین جادویی دور و شاهزاده ای می گفت که برای نجات آن از تاریکی که بر سرش آمده بود به کمک نیاز داشت. تاکی میدانست که این فرصتی برای اوست تا سفری هیجانانگیز را آغاز کند و جهان را نجات دهد. #