سفر زهرآگین طاها
طاها پسر جوانی بود که از کودکی به شیمی علاقه داشت. او دوست داشت با ترکیبات مختلف مخلوط و آزمایش کند تا ببیند چه نوع واکنش هایی می تواند داشته باشد. علی رغم هشدارهای والدینش، طاها همچنان به دنبال علاقه خود بود. یک روز او تصمیم گرفت خواص نوع جدیدی از ترکیب را که فکر می کرد کشف کرده است آزمایش کند. او بدون فکر کردن، مواد را با هم ترکیب کرد و معجون خطرناکی ساخت. #
قبل از اینکه بتواند قدمی به عقب بردارد، ترکیب مواد منفجر شد و گاز سمی را به هوا فرستاد. طاها سریع جلوی دهان و بینی اش را گرفت اما دیگر دیر شده بود. او در دودهای سمی تنفس کرده بود و میتوانست در ریههایش احساس سوزش کند. او می دانست که اگر بخواهد زنده بماند باید به سرعت کمک پیدا کند. #
طاها ناگهان از اتاق بیرون آمد و شروع به جستجوی کسی کرد که بتواند به او کمک کند. در کمال تعجب، همسایهاش، یک استاد شیمی قدیمی، را در آستانه در پیدا کرد. طاها بدون اتلاف وقت ماجرا را توضیح داد و از استاد التماس کرد که کمک کند. پروفسور به او اطمینان داد که می تواند کمک کند، اما ابتدا باید اهمیت رعایت روش های ایمنی برای مخلوط کردن مواد را توضیح می داد. #
سپس پروفسور طاها را به آزمایشگاه خود هدایت کرد و در آنجا شروع به مخلوط کردن مواد لازم برای ایجاد پادزهر برای سم کرد. در حین کار، پروفسور با صبر و حوصله علم ترکیب مواد و اهمیت دقت در ترکیب آنها را توضیح داد. او توضیح داد که اگر یک عنصر یا اندازه گیری اشتباه اضافه شود، این ترکیب می تواند مرگبار شود. #
بالاخره پادزهر آماده شد و طاها شفا یافت. پس از آن، استاد در مورد خطرات بازی با مواد شیمیایی بدون رعایت نکات ایمنی به طاها هشدار جدی داد. طاها از استاد تشکر کرد و قول داد که دیگر هرگز چنین ریسکی نکند. #
طاها به خانه برگشت و به اتفاقات روز پرداخت. او میدانست که خوش شانس بوده که پروفسور به او کمک کند، و از یادآوری اهمیت ایمنی هنگام کار با مواد شیمیایی سپاسگزار بود. #
از آن زمان به بعد طاها در انجام آزمایش ها بسیار مراقب بود و از خطرات ناشی از کار با مواد شیمیایی بیشتر آگاه بود. او از یادآوری اهمیت رعایت رویه های ایمنی در هنگام کار با مواد خطرناک سپاسگزار بود. #