سفر دورا به اعتماد به نفس
دورا با مادر و پدرش در یک شهر زیبا زندگی می کند. شادترین زمان او زمانی است که با مادرش است.#
یک روز مامان باید به مسافرت برود. دورا ناراحت بود و بدون او احساس اضطراب می کرد.
بابا به دورا پیشنهاد میکند وقتی مامان دور است فعالیتهایی برای انجام دادن پیدا کند، اما او مطمئن نیست که از کجا شروع کند.
دورا گیج شده تصمیم می گیرد از پارکی که همیشه با مامان بازی می کند بازدید کند، به این امید که باعث شود حال او بهتر شود.
در پارک، دورا بچه ها را در حال تفریح می بیند و متوجه می شود که او هم می تواند بدون مامان لذت ببرد.#
دورا هیجان زده به بچه ها می پیوندد، دوستان جدیدی پیدا می کند و بازی های سرگرم کننده ای انجام می دهد و نگرانی های خود را فراموش می کند.#
دورا میآموزد که اگرچه دوست دارد با مامان باشد، اما میتواند بدون او هم خوش بگذراند و احساس امنیت کند.