داستان سفر حمید: درس استقامت
حمید پسر جوان روستایی بود. او همیشه به هنر علاقه داشت و آرزو داشت که روزی از آن حرفه ای بسازد. متأسفانه، خانواده اش توان مالی فرستادن او را به مدرسه هنر نداشتند، بنابراین او مجبور شد برای گذراندن زندگی به کارهای عجیب و غریب بپردازد. #
روزی غریبه ای مهربان اما مرموز به خانواده اش مراجعه کرد و به حمید پیشنهاد داد در ازای یک لطف، شهریه حمید را بپردازد. حمید مشتاق پذیرفتن این فرصت بود و برای برآوردن خواسته ی غریبه راهی سفر شد. #
حمید در سفر با موانع زیادی از حیوانات خطرناک گرفته تا هوای سخت روبرو شد، اما با وجود مشکلات استقامت کرد و در نهایت به مقصد رسید. #
در مقصد، کاری به او محول شد که در ابتدا سخت به نظر می رسید، اما با تلاش و فداکاری توانست آن را به پایان برساند. #
سرانجام، پس از ماهها تلاش و فداکاری، حمید پیروز به خانه بازگشت و توانست به عشق واقعی خود یعنی هنر ادامه دهد. #
سفر حمید درس ارزشمندی به او داده بود: با تلاش و پشتکار، همه چیز ممکن است. #
حمید رویاهایش را دنبال کرد و حالا میخواهد با داستانش به دیگران الهام بخشد و به آنها نشان دهد که اگر تلاش کنید هیچ چیز غیرممکن نیست.