سفر جادویی حمید در 405GLX
در قلب ماکلوان، حمید، مردی با موهای بلوند گندمی و ریش خاکستری، تصمیم گرفت در جستجوی دوستش سفری ویژه را آغاز کند. 405GLX جادویی او برای سواری آماده بود.
سفر شروع شد و ماشین حمید ناگهان به یک ربات غول پیکر تبدیل شد. این دگرگونی شگفتانگیز حمید را شگفتزده کرد اما مشتاق آنچه در انتظار بود.
در سفر، نیروهای ویژه ربات 405GLX، حمید را در مسیر درست هدایت کردند و بر هر مانعی که با آن روبرو بودند غلبه کردند.
ناگهان حمید هوس کباب کوبیده شد. خوشبختانه ربات ماشین جادویی او توانست آن را آماده کند.#
حمید بعد از خوردن کبابش احساس انرژی کرد. او با شور و شوق تازه ای به سفر خود ادامه داد و به یافتن دوستش امیدوارتر شد.
درست زمانی که حمید داشت خستگی سفر را احساس می کرد، سرانجام دوستش در افق ظاهر شد. تلاش او به پایان می رسید.#
حمید موفق شد دوستش را پیدا کند و ثابت کند که با عزم راسخ و همراهان مناسب (حتی اگر آنها یک ربات طلسم شده 405GLX باشند) هر سفری امکان پذیر است.#