سفر جادویی آمه
آمی بیشتر عمرش را در یتیم خانه زندگی می کرد. او بدون پدر و مادرش و بدون دانستن حقیقت در مورد آنها بزرگ شده بود. اما او همیشه امیدوار بود که بالاخره روزی با آنها ملاقات کند، و این امید بود که او را روز به روز ادامه داد.
یک روز، زندگی آمی برای همیشه تغییر کرد که او شانزده ساله شد. او تصمیم شجاعانه ای گرفت تا یتیم خانه را ترک کند و به سازمان تحقیقات مسلحانه بپیوندد، به امید اینکه بتواند پاسخ هایی را که به دنبالش بود بیابد. با کمک دوستان جدیدش، او تصمیم گرفت تا جهان را کشف کند، تصمیم گرفت والدینش را پیدا کند و دنیا را از خطر نجات دهد.
با این حال، این سفر بدون چالش نبود. آمی در این راه با موانع زیادی روبرو شد و باید یاد می گرفت که به غریزه خود اعتماد کند و اگر قرار بود موفق شود به دوستان جدیدش تکیه کند.
سرانجام آمه و دوستانش پس از شجاعت و پشتکار بسیار توانستند جهان را از شر یک شیطان بزرگ نجات دهند. و از همه بهتر این بود که ایمه سرانجام با والدینش ملاقات کرد.
آنچه که به عنوان یک سفر جادویی آغاز شد، به درس قدرتمندی در اعتماد، شجاعت و اهمیت خانواده تبدیل شد. آمه با سفرش تغییر کرد و احساس تازهای از وضوح و اعتقاد داشت.
داستان شجاعت و استقامت آمه الهام بخش اطرافیانش شده بود. تا زمانی که رویاهایش را حفظ می کرد و اهمیت خانواده را به یاد می آورد، می توانست به هر کاری که در ذهنش بود دست یابد.
سفر جادویی آمه به او آموخت که هر چیزی ممکن است اگر شجاعت رویاپردازی را داشته باشید و هرگز از افرادی که دوستشان دارید دست نکشید.