سفر بخشش میثم
میثم، پسری ماجراجو و مبتلا به ADHD، در دهکدهای پرجنبوجوش زندگی میکرد که با جنگلی انبوه احاطه شده بود. یک روز آفتابی، او تصمیم گرفت جنگل را کشف کند، به امید یافتن دوستان جدید و اکتشافات جالب.#
وقتی میثم به عمق جنگل رفت، به طور تصادفی به سنجاب عبوسی برخورد کرد که بلوط هایش را گم کرده بود. میثم خواست کمک کند و تصمیم گرفت با سنجاب به دنبال بلوط بگردد.#
میثم در حین جستجوی بلوط ها به طور اتفاقی پا روی دم سنجاب گذاشت. سنجاب با عصبانیت میثم را سرزنش کرد اما او متوجه شد که باید عصبانیت خود را کنترل کند و از دوست جدیدش عذرخواهی کند.#
میثم نفس عمیقی کشید و صمیمانه عذرخواهی کرد و توضیح داد که تصادفی بوده است. سنجاب گوش داد و تصمیم گرفت میثم را ببخشد. آنها به جستجوی خود برای بلوط ها ادامه دادند، اکنون به عنوان دوست.#
سرانجام میثم و سنجاب بلوط ها را در پشت تخته سنگی بزرگ پنهان کردند. آنها برای بازیابی آنها با هم کار کردند و سنجاب بسیار خوشحال شد. میثم از کار گروهی آنها احساس غرور می کرد.#
در حالی که از جنگل باز می گشتند، سنجاب از میثم تشکر کرد و چند بلوط با او تقسیم کرد. میثم متوجه شد که بخشش و کنترل خشم به شکل گیری یک دوستی ارزشمند کمک می کند.
با بازگشت به خانه، میثم از ماجراهای آن روز و درسی که از بخشش آموخته بود، سپاسگزار بود. او تجربیات خود را با خانواده اش به اشتراک گذاشت و منتظر سفرهای بیشتری در آینده بود.