لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
سفر اکتشاف النا
النا یک دختر جوان ماجراجو بود که عاشق کاوش در دنیای اطرافش بود. او همیشه آماده پذیرش هر چالشی بود که برایش پیش می آمد و امروز نیز از این قاعده مستثنی نبود. هنگامی که او به سفر خود می رفت، احساس کرد که ترس و هیجان او را فرا گرفته است. او به پاهایش نگاه کرد و لحظه ای به خودش اجازه داد تا همه چیز را بپذیرد.
الینا ساعت‌ها در اطراف راه می‌رفت، اما در واقعیت، تنها چند دقیقه از آن زمان گذشته بود. او مصمم بود منبع صدایی را که او را به داخل می‌کشید، بیابد. همانطور که به سفر خود ادامه می‌داد، متوجه فضای خالی در جلو شد. او نزدیک‌تر رفت و متوجه مرد و زنی شد که هر دو لباس‌های زیبا به تن داشتند و در وسط محوطه ایستاده بودند. مرد قد بلند و سلطنتی بود، در حالی که زن کوتاه قدتر بود اما لبخندی درخشان بر لب داشت.
النا به دو چهره نزدیکتر شد و متوجه شد که زن و مرد در حال دعوا هستند. آنها به زبانی صحبت می کردند که او قبلاً نشنیده بود و او نمی توانست بفهمد آنها چه می گویند. او تصمیم گرفت در نزدیکی پاکسازی بنشیند و به سادگی مشاهده کند. #
النا خیلی زود متوجه شد که آن مرد شهردار دهکده و زن دستیار اوست. شهردار از دستیارش خواسته بود به ماموریت برود و معاون با او مخالفت کرد. النا ساکت ماند و به بحث و جدل آنها نگاه کرد تا اینکه سرانجام شهردار اعلام کرد که ماموریت دستیار پیدا کردن منبع صدای عجیبی است که النا را به داخل می کشاند.
النا وقتی شهردار به سمت او برگشت و از او خواست به ماموریت بپیوندد شگفت زده شد. او نمی‌دانست چگونه می‌تواند کمک کند، اما از فرصتی برای اثبات خود هیجان‌زده بود. او موافقت کرد که به مأموریت بپیوندد و به همراه شهردار و دستیارش برای یافتن منبع صدا راهی سفر شدند. #
سفر طولانی و دشوار بود، اما النا مصمم بود که تسلیم نشود. پس از روزها جست و جو، بالاخره آنچه را که به دنبالش بودند، پیدا کردند. منبع صدا گروهی از نوازندگان بودند که زیباترین موسیقی را که تا به حال شنیده بود می نواختند. #
النا از مهارت و اشتیاق نوازندگان شگفت زده شد و متوجه شد که شهردار در تمام مدت حق با او بوده است. همانطور که او با موسیقی می رقصید، احساس شادی کرد که قبلاً هرگز تجربه نکرده بود. وی با شهردار و دستیار وی خداحافظی کرد و از کمک و راهنمایی آنها تشکر کرد. النا با قدردانی تازه‌ای از موسیقی به خانه بازگشت، و با این آگاهی که هر چیزی ممکن است اگر قلب و ذهن خود را به آن معطوف کنید. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.