سفر از طریق جزر و مد زندگی
پسر جوان، خسته از زندگی یکنواخت خود، در لبه یک سفر جدید ایستاده بود، پر از عدم قطعیت اما با این وجود زیبا.
شهامت به دست آورد، پا به گرداب تجربه ها گذاشت، قلبش از هیجان ناشناخته می تپید.#
با جسارت عمیقتر، امواج ترس او را فراگرفت، اما مصمم بود با هر چیزی که به دستش میآمد، روبرو شود.
او با ناامیدی ها روبرو شد، طعم شکست ها را چشید اما با هر شکست، قدرتی در درون خود پیدا می کرد تا به جلو برود.
یک روز، موج سواری بر امواج جزر و مدی زندگی را آموخت و چیزی که زمانی او را می ترساند، به پله های سفرش تبدیل کرد.
پسر با قلبی باز همه تجربیات را در آغوش گرفت و هر روز را به بهترین شکل زندگی کرد و دیگر خسته نبود بلکه زنده و پر رونق بود.
پسر متوجه شد، زندگی در جستجوی مقصد نیست، بلکه برای لذت بردن از سفر است، در آغوش گرفتن هر جزر و مدی که سر راهش قرار می گیرد.