ستاره، دختر جوان شجاع و مصمم
ستاره یک دختر جوان شجاع و مصمم بود. او در دوران جوانی با سختیهای زیادی روبرو شده بود، اما مصمم بود که هرگز تسلیم نشود. او اخیراً پدر ثروتمند خود را از دست داده بود و با نامادری جدید زندگی می کرد. با وجود ناملایمات، ستاره مصمم بود تا از موقعیت خود بهترین استفاده را بکند. #
ستاره قبلاً هرگز خارج از شهر نبوده بود، اما می دانست که باید برود. او نمیدانست چه چیزی باید انتظارش را داشته باشد، اما مصمم بود که با هر چیزی که پیش میآمد روبرو شود. همانطور که او در امتداد جاده راه می رفت، سرشار از احساس شجاعت و ماجراجویی بود. #
همانطور که ستاره به مسیر ادامه داد، شجاعت او شروع به چشم پوشی کرد. او داستان هایی در مورد خطرات جهان شنیده بود و به خودش شک کرد. سپس ناگهان چیزی را دید که او را پر از امید کرد. این یک ستاره چشمک زن زیبا در آسمان شب بود. #
ستاره ایستاد تا ستاره را تحسین کند و زیبایی آن او را پر از شجاعت کرد. او می دانست که مهم نیست با چه چیزی روبرو می شود، ستاره همیشه آنجاست تا به او یادآوری کند که قوی و شجاع است. این تشویقی بود که او برای ادامه سفرش نیاز داشت. #
ستاره به سفر خود ادامه داد و بیش از هر زمان دیگری شجاع و مصمم بود. با وجود تاریکی شب، ستاره به عنوان منبع نور عمل کرد و به او قدرت ادامه راه داد. #
ستاره سرانجام به مقصد رسید و با دیدن آن پر از شادی شد. او به سفری باورنکردنی رفته بود، پر از شجاعت و اراده. اکنون، او آماده بود تا با قدرت و شجاعت تازه ای که به دست آورده بود، با جهان روبرو شود. #
ستاره به ستاره نگاه کرد و این به او قدرت و شهامتی را که در درون خود پیدا کرده بود یادآوری کرد. او می دانست که مهم نیست در آینده با چه چیزی روبرو شود، شجاع و مصمم خواهد بود. #