سارا و عروسکهایش در حال ساخت ماجراجویی
سارا دختر جوانی بود که علاقه زیادی به عروسک سازی داشت. او دوست داشت عروسک های زیبایی را از پارچه، دکمه و مواد دیگر بسازد و با تخیل خود به آن ها جان بخشد. او هر روز به دنبال مواد جدید و جالب میگشت تا از آن برای خلق آثارش استفاده کند و داستانهایش را زنده کند. #
امروز برای سارا روز خیلی خاصی بود. تولد او بود و او مشتاقانه منتظر یک هدیه خاص بود. او از والدینش ست عروسک سازی عالی خواسته بود و مطمئن بود که آرزوی تولدش برآورده می شود. #
سارا با در دست داشتن هدیه تولدش احساس می کرد که می تواند دنیا را تسخیر کند. او آنقدر هیجان زده بود که تصمیم گرفت برای کشف دنیای اطرافش قدم بزند. او در خیابانها پرسه میزد، همه مناظر و صداها را میدید، و احساس قدردانی تازهای از جهان میکرد. #
وقتی سارا برگشت، نمیتوانست صبر کند تا روی مجموعه عروسکسازی جدیدش کار کند. او بلافاصله دست به کار شد و طولی نکشید که عروسک های خاص خود را ساخت. او از خلق این عروسک های زیبا بسیار شادی و رضایت داشت و انگار هدف جدیدی پیدا کرده بود. #
همانطور که سارا به کار با مجموعه عروسک سازی خود ادامه داد، اعتماد به نفس پیدا کرد تا خلاقیت خود را ابراز کند و خود را به روش هایی که قبلا غیرممکن بود ابراز کند. او همچنین هر روز الهام می گرفت تا درباره جهان بیشتر بیاموزد و احتمالات جدید را کشف کند. #
سفر سارا او را از یک دختر مشتاق تولد به یک هنرمند مطمئن و کاوشگر کنجکاو جهان تبدیل کرده بود. او از طریق ساخت عروسکهایش، قدردانی تازهای از دنیایش و شجاعت تازهای برای ابراز خلاقیت و ناآشنا پیدا کرده بود. #
سارا به خلاقیتهای عروسکسازیاش و نحوه تبدیل شدنش از دختر تولد به کاشف مطمئن بسیار افتخار میکرد. او برای این سفر و همه درس هایی که آموخته بود سپاسگزار بود. #