ویان پسر جوانی بود که قدرت تخیل زیادی داشت. او همیشه به دنبال راه هایی برای بیان ایده های خلاقانه خود و ساختن چیزهای جدید و جالب بود. بنابراین یک روز تصمیم گرفت بازی خودش را بسازد. #
او شروع به خواندن دقیق دستورالعمل ها کرد و سپس شروع به ترسیم شخصیت ها و سطوح بازی خود کرد. او به قدری روی خلق یک بازی عالی متمرکز بود که زمان را فراموش کرد. #
بازی شروع به شکل گیری کرد و به زودی ویان آماده آزمایش آن شد. او تعدادی از بچه های دیگر محله اش را جمع کرد و آنها مشتاقانه دور تخته بازی او جمع شدند. #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.