رویای یک پسر از ستاره شدن فوتبال
امیر پسری دوازده ساله بود که در بوشهر یکی از شهرهای ایران زندگی می کرد. او همیشه آرزو داشت که یک فوتبالیست حرفه ای شود. یک روز با امیر تیم فوتبال پرسپولیس تماس گرفتند و از او خواستند به تهران بیاید و قرارداد ببندد. باورش نمی شد! امیر به وجد آمده بود و مصمم بود رویای خود را محقق کند.#
وقتی رویای او کم کم به واقعیت تبدیل شد، امیر پر از هیجان شد. او آماده شد تا به تهران برود و آرزوهایش را محقق کند. او مجبور شد قطار طولانی بوشهر تا تهران را به همراه پدرش طی کند که در تمام طول سفر از او حمایت می کرد. پدرش در راه برای او داستان هایی از پرسپولیس، باشگاه معروف فوتبالی که قرار بود نمایندگی کند، تعریف کرد. امیر حوصله نداشت تا بالاخره به تیم ملحق شود. #
امیر وقتی وارد تهران شد از بزرگی شهر در شگفت بود. در مقایسه با بوشهر دنیایی کاملا متفاوت بود. او غرق سر و صدا، نورها و امکانات بی پایانی بود که شهر برای ارائه می داد. امیر برای پیوستن به تیم و اثبات خودش هیجان بیشتری داشت. #
امیر رسما با تیم فوتبال پرسپولیس ثبت نام کرد و مصمم بود به تیم اصلی راه یابد. او کار سخت را شروع کرد، با تیم تمرین کرد و مهارت های مورد نیاز برای کمک به تیم را یاد گرفت. پس از هفته ها تمرین، امیر متوجه شد که با اینکه استعداد دارد، هنوز باید روی تکنیک خود کار کند تا به تیم اصلی تبدیل شود. #
اما امیر تسلیم نشد. حتی زمانی که احساس ناامیدی می کرد، همچنان به خود فشار می آورد و هرگز تسلیم شکست نمی شد. پس از ماه ها تلاش و فداکاری، امیر به تیم اصلی دعوت شد و در مسابقات رسمی حضور پیدا کرد. او هیجان زده بود و مطمئن بود که با کمک تیمش می تواند رویای خود را محقق کند. #
امیر با قاطعیت و مقاومت توانست به آرزوهایش برسد. او یک فوتبالیست حرفه ای شد و حتی در مجلات و روزنامه های سراسر ایران چاپ شد. امیر مطمئن بود که با تلاش و فداکاری همه چیز ممکن است. #
داستان امیر به عنوان یادآوری است که اگر سخت تلاش کنید و هرگز تسلیم نشوید، می توانید به رویاهای خود، هر چقدر هم که بزرگ باشند، برسید. #