رویای ملودیک: سفر سوگاند
در شهری شلوغ در کره جنوبی، سوگاند 13 ساله، با موهای قهوه ای بلند و چشمان عسلی، آرزو داشت روزی با گروه مورد علاقه خود، BTS ملاقات کند. یک روز عصر، او خانه را ترک کرد تا برای کنسرت آینده بلیط بخرد.
سوگاند که در خیابان های ناآشنا سرگردان بود، متوجه شد که گم شده است. او در حالی که مضطرب بود، تلفنش را درآورد تا با مادرش تماس بگیرد، اما متوجه شد که هیچ گیرنده ای ندارد.
سوگاند که مصمم به تسلیم نشدن بود، تصمیم گرفت راهنمایی بپرسد. او به پیرزنی مهربان مراجعه کرد و وضعیت خود را توضیح داد. زن که از اشتیاق سوگاند متاثر شده بود، به او پیشنهاد کمک داد.#
زن مسن سوگاند را از میان پارکی زیبا و مخفی هدایت کرد. همانطور که راه می رفتند، او داستان هایی در مورد روزهای جوانی خود به عنوان یک خواننده و اینکه چگونه هرگز امید خود را حتی در سخت ترین زمان ها از دست نداد، به اشتراک گذاشت.
سوگاند احساس کرد که از زن مسن الهام گرفته است و عهد کرد که هرگز از رویاهای خود دست نکشد، مهم نیست این سفر چقدر سخت است. بالاخره درست قبل از بسته شدن به باجه بلیط رسیدند.#
با حضور در کنسرت، سوگند غرق در شادی و قدردانی شد. او از ته دل زمزمه تشکر کرد از زن مسنی که قدرت زنده نگه داشتن امید را به او نشان داد.
سفر سوگاند در شهر به او آموخت که به زندگی ایمان داشته باشد و برخوردهای غیرمنتظره ای را که ممکن است به خاطرات زیبایی تبدیل شود، گرامی بدارد. او همیشه پیرزن و شب جادویی را به یاد می آورد.