رویای زندگی شاهین در نیویورک محقق می شود
شاهین مدتها آرزوی زندگی در شهر نیویورک را داشت. او که در تهران بزرگ شده بود، اغلب خود را در حال قدم زدن در خیابان های شلوغ و تماشای مناظر و صداهای شهر بزرگ تصور می کرد. در لندن، او در فیس بوک شغلی به دست آورد، اما کافی نبود. #
یک روز شاهین تصمیم گرفت از فرصت استفاده کند و رویای زندگی در نیویورک را محقق کند. او و همسرش نفیسه چمدان های خود را بستند و سفر طولانی را از اقیانوس اطلس به شهر رویاها انجام دادند. همه چیز عالی به نظر می رسید، اما طولی نکشید که شاهین متوجه شد که نیویورک کاملاً آن چیزی نیست که او تصور می کرد. #
صدای شهر بلندتر و سریعتر از آن چیزی بود که شاهین انتظار داشت. خیابانها مملو از مردم از هر طبقهای بود و شاهین از وسعت و گستردگی این مکان غرق شده بود. همه چیز ناآشنا و کمی ترسناک به نظر می رسید. اما، او حاضر نشد از رویای خود دست بکشد و به پیشروی ادامه داد. #
پس از چند هفته اقامت در شهر، شاهین بیش از پیش احساس کرد که در خانه است. او شروع به کاوش بیشتر در شهر کرد و تمام جواهرات پنهانی که نیویورک ارائه می کرد را پیدا کرد. او شروع به دوست یابی کرد و آرام آرام شهری که زمانی بسیار ترسناک بود به خانه او تبدیل شد. #
رویای زندگی شاهین در نیویورک بالاخره محقق شد. سفر آسانی نبود، اما او پشتکار داشت و اکنون زندگی ای را که آرزوی آن را داشت انجام می داد. او خوشحال و راضی بود و هر روز اهمیت تعقیب رویاهایتان را، مهم نیست که چقدر سخت به نظر می رسند، یادآوری می شد. #
شاهین یاد گرفته بود که هیچ چیز غیر ممکن نیست. با تلاش، فداکاری و کمی شانس، می توانید رویاهای خود را محقق کنید. او از زندگی خود در نیویورک خوشحال و راضی بود و حتی بیشتر مصمم بود که هرگز از رویاهای خود دست نکشد. #
شاهین گواه این بود که رویاها می توانند محقق شوند. او مایه الهام همه اطرافیان و یادآور قدرت ایمان و اراده بود. برای شاهین، زندگی در نیویورک چیزی بیش از یک رویا بود که به واقعیت تبدیل شد، بلکه یادآور قدرت هرگز تسلیم نشدن بود. #