رویای جام جهانی امیرمهدی
امیرمهدی پسری ماجراجو و کنجکاو بود که هم به علم و هم به فوتبال علاقه داشت. او در شهر کوچکی در آمریکا زندگی می کرد و بزرگترین آرزویش این بود که روزی در جام جهانی بازی کند. #
امیرمهدی هر روز بعد از مدرسه برای تمرین به زمین های فوتبال می رفت. او تا شب تمرین می کرد و آرزو می کرد روزی به جام جهانی برود. #
یک روز که امیرمهدی در زمین بازی می کرد، فکری به ذهنش رسید. او میتوانست در شهر خودش یک دره سیلیکونی بسازد، جایی که علم و فوتبال در آن جمع میشد و هر چیزی ممکن بود. #
این ایده در ابتدا دیوانه به نظر می رسید، اما امیرمهدی مصمم بود که رویای خود را به واقعیت تبدیل کند. او شروع به تحقیق کرد و با افرادی ارتباط برقرار کرد که می توانستند به او کمک کنند تا ایده اش را زنده کند. #
همانطور که امیرمهدی به طور خستگی ناپذیر روی پروژه خود کار می کرد، دوستان و خانواده اش متوجه شدند. همه آنها او را تشویق کردند که به دنبال رویای خود ادامه دهد و حتی به هر طریقی که می توانند کمک کردند. #
سرانجام پس از ماهها تلاش، امیرمهدی توانست دره سیلیکونی خود را در شهر خود بسازد. او اکنون می توانست هم علم و هم فوتبال را تمرین کند و حتی در جام جهانی بازی کند. #
سفر امیرمهدی به او اهمیت پیروی از رویاهایتان را آموخت، هر چقدر هم که دیوانه کننده به نظر برسند. او اکنون دیگران را تشویق می کند که به دنبال آن بروند و هرگز در تعقیب رویاهای خود تسلیم نشوند. #