رویای آنیتا: آرایشگر کوچک
روزی روزگاری در یک شهر کوچک دختری به نام آنیتا زندگی می کرد. او به طرز باورنکردنی سخت کوش و شیفته مدل مو بود. رویای او این بود که روزی یک آرایشگر معروف شود.
آنیتا هر روز مدل موی مختلفی را روی عروسک هایش تمرین می کرد. او در حالی که رویای آرایشگاه خودش را می دید، می پیچید، می بافت و دم اسبی زیبا می ساخت.
یک روز آنیتا تصمیم گرفت که میزبان یک "روز آرایشگاه" باشد. او دوستانش را دعوت کرد و به آنها پیشنهاد داد که موهایشان را حالت دهند. همه آنها از ایده آنیتا هیجان زده بودند.#
"روز آرایشگاه" فرا رسید. آنیتا یکی یکی موهای دوستانش را مرتب کرد. او صبور و دقیق بود و دوستانش از مهارت های او شگفت زده شدند.
آرایشگاه آنیتا یک موفقیت بزرگ بود! دوستان او مدل موی جدید خود را دوست داشتند و توانایی های آنیتا را در حالت دادن به موهای خود ستودند. آنیتا احساس غرور و الهام بیشتر از همیشه کرد.#
آنیتا که از این موفقیت دلگرم شده بود، تصمیم گرفت درباره آرایش مو بیشتر بیاموزد. او شروع به خواندن کتاب و تماشای آموزش های آنلاین برای افزایش مهارت های خود کرد.
آنیتا میدانست که با تمرین و حوصله میتواند به آرزویش یعنی آرایشگر شدن برسد. او بیشتر از همیشه به رویایش نزدیکتر بود. این تازه آغاز سفر او بود.#