رویاپرداز کیهانی
در یک شهر کوچک، دختری جوان با موهای بلند و صاف مشکی همیشه در مورد جهان هستی کنجکاو بود. او عاشق خیره شدن به ستاره ها و خواندن در مورد فضای بیرونی بود. رویای او فضانورد شدن بود.#
این دختر میدانست که اگر میخواهد رویای فضانورد شدن را برآورده کند، باید سخت کار کند و در درسهایش منظم باشد. او برنامه ای طراحی کرد تا زمان خود را بین مدرسه، سرگرمی ها و رویاهای کیهانی خود متعادل کند.
او هر روز برنامه خود را با دقت دنبال می کرد و زمانی را برای مطالعات و تحقیقات فضایی اختصاص می داد. او همچنین به یک باشگاه نجوم محلی پیوست و در آنجا با کودکان دیگری آشنا شد که اشتیاق او را به اشتراک گذاشتند و دانش بیشتری در مورد کیهان به دست آوردند.
یک روز، او متوجه شد که یک کمپ فضایی برای فضانوردان مشتاق وجود دارد. او با هیجان، برنامه خود را با دقت آماده کرد و دانش و تعهد خود را به اشتیاق خود برای فضا نشان داد.
کار سخت او نتیجه داد و در کمپ فضایی پذیرفته شد! در کمپ، او بیشتر در مورد جهان، مهارت های بقا و جهت یابی در فضا یاد گرفت. او با فضانوردانی ملاقات کرد که تجربیات خود را با او در میان گذاشتند.
او که بیشتر از همیشه الهام گرفته بود، به کار سخت ادامه داد و بین مطالعات و عشقش به کیهان تعادل برقرار کرد. او دانش خود را با دوستان و خواهران و برادرانش به اشتراک گذاشت و آنها را ترغیب کرد که رویاهای خود را نیز دنبال کنند.#
دختری که موهای بلند و مشکی داشت با فداکاری، انضباط و اشتیاق خود به فضانوردی تبدیل شد و به رویای خود جامه عمل پوشاند و ثابت کرد که با تلاش و اراده همه چیز ممکن است.