رویاپرداز ماه محصور
دختر جوانی در ساحلی با باد ایستاده بود و با تعجب به آسمان شب خیره می شد. او همیشه علاقه ای به ماه داشت، چیزی که فراتر از آن چیزی بود که او می توانست درک کند. درخشش درخشان آن او را تسلی می داد و زیبایی دور او را مجذوب خود می کرد. او آرزو داشت بخشی از آن باشد و اسرار آن را کشف کند. رویاهای او هرگز تا این حد واضح نبوده بود، و دختر تمایل فزاینده ای برای تحقق این رویاها داشت. #
این دختر مصمم بود که رویای خود را محقق کند و بنابراین آماده سازی خود را آغاز کرد. او ستارهها را مطالعه کرد، الگوهای آنها و راههایی که در آسمان حرکت میکردند را یاد گرفت. او داستان های ماجراجویان قهرمان را خواند و از اشتباهات و پیروزی های آنها درس گرفت. او حتی تکنیک شنای خود را تمرین کرد تا بتواند از دریا عبور کند و به ماه برسد. با وجود چالش ها، او ایمان خود را حفظ کرد و هرگز هدف خود را از دست نداد. #
دختر در نهایت با حسی از هیجان و انتظار راهی سفر شد. دریای خنکی را که در اطرافش شنا می کرد احساس می کرد و ستاره های بالای سرش او را پر از امید و نیرو می کردند. اگرچه گاهی می ترسید، اما تسلیم نمی شد و با گذشت ساعت ها به مقصد نزدیک می شد. #
سرانجام دختر به ماه رسید. او از دنیای جدیدی که کشف کرده بود، بر او غلبه کرده بود. به هر کجا که نگاه می کرد چیزهای جدید و هیجان انگیزی برای کشف وجود داشت و او ارتباط قوی با این مکان احساس می کرد. او ساعت های زیادی را صرف کشف اسرار آن و تحسین زیبایی آن کرد. #
سرانجام دختر متوجه شد که زمان بازگشت به خانه فرا رسیده است. او برای آخرین بار با ماه خداحافظی کرد و سفر خود را از طریق دریا آغاز کرد. اگرچه او از رفتن ناراحت بود، اما مملو از حس موفقیت و غرور بود. او می دانست که رویاهایش به حقیقت پیوسته اند و ماه برای همیشه بخشی از او خواهد بود. #
دختر جوان به ساحل بازگشت، نور ماه هنوز در چشمانش می درخشید. او با سفر و دانش تازهاش دگرگون شده بود و میدانست که هیچ چیز مثل قبل نخواهد بود. او دیگر فقط یک رویاپرداز نبود. او یک کاشف شده بود. #
دختر با تمام وجود ماه را در آغوش گرفت و فهمید که او و ماه اکنون یکی هستند. زیبایی آن را دیده بود و اسرار آن را کشف کرده بود و حالا هر جا می رفت بخشی از آن را با خود می برد. زیرا حتی اگر نمی توانست به ماه برسد، همیشه با او خواهد بود و رویای او برای رسیدن به ماه به واقعیت تبدیل شده بود. #