رویاپردازی که می خواست فضانورد شود
دیوید جوان هر شب رویای کاوش در ستاره ها را در سر می پروراند. او کتاب های مربوط به نجوم را می خورد، فیلم های مستند در مورد اکتشافات فضایی تماشا می کرد و از مواد بازیافتی موشک می ساخت. قلب او از آرزوی اینکه روزی فضانورد شود - برای دیدن جهان با چشمانی جدید و کشف اسرار جهان هستی به درد آمد. #
دیوید روز به روز سخت کار می کرد تا رویای فضانورد شدن خود را به واقعیت تبدیل کند. او سخت درس میخواند، ریاضیات و علوم خود را تمرین میکرد و از آمادگی جسمانی خود مطمئن بود. اما مهم نیست که چقدر سخت کار می کرد، فضانورد شدن یک هدف دست نیافتنی به نظر می رسید. #
تا اینکه یک روز فرصتی پیش آمد. دیوید برای پیوستن به تیمی از دانشمندان در ماموریتی به مریخ انتخاب شده بود. او به سختی میتوانست شانس خود را باور کند و رویاهای او برای اینکه روزی فضانورد شود، سرانجام به دست آمد. #
دیوید هیجان زده و پر از انتظار، مقدمات سفر را به پایان رساند. او با دوستان و خانواده خود خداحافظی کرد و راهی مأموریت شد. او هنگام بررسی تجهیزات و مطالعه ستارگان از طریق پنجره های فضاپیما، هیجان ماجراجویی را احساس کرد. #
با نزدیک شدن به مقصد، رویاهای دیوید برای فضانورد شدن سرانجام به واقعیت تبدیل شد. او تمام عمرش را تمرین کرده بود و سخت کار کرده بود و حالا رویای خود را که کاوش در فضا بود انجام می داد. #
پس از هفته ها کار سخت، سرانجام ماموریت موفقیت آمیز بود. دیوید در این مسیر با چالش ها و موانعی روبرو شده بود، اما توانست بر آنها غلبه کند و خود را به مریخ برساند. او احساس می کرد که به موفقیت رسیده است و به همه چیزهایی که به دست آورده بود افتخار می کرد. #
هنگامی که دیوید به خانه بازگشت، از رسیدن به آرزویش احساس رضایت کرد. او با مشکلاتی روبرو شده بود و آنها را فتح کرد و ثابت کرد که با اراده کافی و سخت کوشی همه چیز ممکن است. #