رویاهای زهرا پرواز می کنند
روزی روزگاری در شهر کوچکی، زهرا، دختری جوان با آرزوهای بزرگ، آرزو داشت دکتر شود. یک روز نامه ای دریافت کرد که زندگی او را برای همیشه تغییر داد.#
در این نامه مشخص شد که زهرا در یک دانشکده پزشکی معتبر پذیرفته شده است! پر از هیجان، او قول داد که سخت کار کند و باعث افتخار خانواده اش شود.#
سفر زهرا سفر آسانی نبود. دانشکده پزشکی مستلزم فداکاری مستمر و مطالعه شدید بود، اما زهرا مصمم بود بر هر چالشی پیروز شود.
او خیلی زود متوجه شد که با یک کلاس دشوار آناتومی دست و پنجه نرم می کند. او به جای اینکه دلسرد شود، از همکلاسی ها و استادانش کمک گرفت.#
زحمات زهرا در نهایت نتیجه داد که کلاس آناتومی را فتح کرد. این تجربه ارزش پشتکار، کار گروهی و فروتنی را به او آموخت.
با سالها فداکاری و مجاهدت، آرزوی زهرا به حقیقت پیوست. او از دانشکده پزشکی به عنوان یک پزشک ماهر و دلسوز فارغ التحصیل شد.#
دکتر زهرا در زندگی های بی شماری تغییر ایجاد کرد و سفر او به دیگران الهام بخشید تا سخت تلاش کنند، رویاهای خود را دنبال کنند و هرگز تسلیم نشوند.#