روز مهربانی آریایی
یک روز صبح آفتابی، آریان، پسر جوانی با چشمانی زیبا، تصمیم گرفت روز خود را با کمک به دیگران و مهربانی در محله خود بگذراند.
اولین ایستگاه آریان منزل خانم خطیبی بود. متوجه شد که باغش پر از علف های هرز است. او تصمیم گرفت به او کمک کند تا آن را تمیز کند.#
بعد، آریان دختر کوچکی را دید که در تلاش برای حمل یک کیسه سنگین مواد غذایی بود. او با مهربانی کمک خود را ارائه کرد و آن را برای او حمل کرد.
بعداً آریان یک توله سگ گمشده را در پارک پیدا کرد. او به آرامی آن را برداشت و به دنبال صاحبش گشت و در نهایت آنها را دوباره جمع کرد.
عصر آریان به دیدار پدربزرگ و مادربزرگش رفت. او با دقت به داستان های آنها گوش می داد و به خرد آنها احترام می گذاشت.
هنگام شام، آریان به مادرش کمک کرد تا سفره را بچیند و از مادر و پدرش برای غذای خوشمزه ای که درست کردند تشکر کرد.
آریان قبل از رفتن به رختخواب احساس خوبی نسبت به روز مهربانی و احترام خود داشت. او می دانست که کارهای ساده می توانند تفاوت بزرگی ایجاد کنند.