رمز و راز سارا چشم آبی
دختری به نام سارا که به خاطر چشمان آبی زیبا و موهای بلند بلوندش معروف بود، علاقه زیادی به حل پرونده های جنایی داشت. او آرزو داشت حقیقت را در پس پرونده حل نشده ای که گذشته او را تسخیر کرده بود، کشف کند.
یک روز، سارا مکالمه ای را در مورد یک مدرک تازه کشف شده در پرونده شنید. او با عزم راسخ تصمیم گرفت به تنهایی تحقیق کند و حقیقت قاتل پدرش را بیابد.
هنگامی که سارا بیشتر در این پرونده تحقیق می کرد، متوجه شد که قاتل پدرش با یک سازمان جنایی خطرناک ارتباط دارد. سارا می دانست که باید در پیگیری عدالت محتاط باشد.
سارا در طول تحقیقات خود با موانع غیرمنتظره ای روبرو شد. او باید از هوش و شجاعت خود برای نفوذ به مخفیگاه جنایتکاران مخفی و جمع آوری اطلاعات مهم استفاده می کرد.
سارا حقیقت تکان دهنده را کشف کرد: مسئول مرگ پدرش یکی از نزدیکان او بود. او که ویران شده بود، می دانست که نمی تواند به کسی اعتماد کند و باید به تنهایی با قاتل مقابله کند.
سارا در یک رویارویی جسورانه با قاتل، شجاعت و شوخ طبعی خود را به نمایش گذاشت. او با دقت شواهدی را که جمع آوری کرده بود افشا کرد و خواستار عدالت برای مرگ پدرش شد.
سارا با شجاعت و قاطعیت خود، سرانجام قاتل پدرش را به دست عدالت آورد. او آموخت که در جستجوی حقیقت و عدالت، همیشه باید به غرایز آنها اعتماد کرد، حتی اگر به معنای زیر سوال بردن نزدیکترین افراد باشد.