رقص از طریق اشک
در یک شهر کوچک، دختری جوان با موهای بلند مشکی و چشمان درشت بنفش اشتیاق خود را به رقص کشف کرد. هر روز بعد از مدرسه، او با عجله به استودیوی رقص می رفت.#
یک روز، دختر نامه ای دریافت کرد که در آن مسابقه رقص اعلام شد. پر از هیجان، او خود را وقف آماده کردن و تکمیل روال خود کرد.
با نزدیک شدن به روز مسابقه، او عصبی شد. دختر می ترسید که به اندازه کافی خوب نباشد، و اشک اغلب در حین تمرین دید او را تار می کند.
صبح روز مسابقه، او که احساس میکرد غرق شده بود، از مکان مورد علاقهاش، یک پارک آرام دیدن کرد و در آنجا آرامش و اطمینان یافت.
وقتی روی صحنه رفت، قلبش به تپش افتاد. دختر نفس عمیقی کشید و با وجود ترس و اشک در چشمانش شروع به رقص کرد.
احساسات او در هر حرکت جاری بود، رقص او داستانی از امید، انعطاف پذیری و غلبه بر ترس ها را روایت می کرد. تماشاگران مجذوب شدند.#
هنگامی که او اجرای خود را به پایان رساند، تماشاگران با تشویق شدید روبرو شدند. در آن لحظه، رقصنده جوان ما می دانست که قلب آنها - و همچنین قلب خودش - را تکان داده است.