لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
دیدار آسمانی رها
در یک روز آفتابی، دختر جوانی به نام رها روی چمن ها دراز کشیده بود و احساس تنبلی می کرد و کارهایش را به تعویق می انداخت. او به ابرها خیره شد و آرزو داشت اتفاق هیجان انگیزی بیفتد.#
ناگهان نور درخشانی در آسمان نمایان شد و رها از دیدن چهره ای باشکوه که به سمت او فرود آمد شگفت زده شد. "شما کی هستید؟" با چشمان گشاد شده از تعجب پرسید.#
شخصیت پاسخ داد: من فرستاده ای از جانب خدا هستم. او بطالت شما را دیده و آرزو دارد در مورد ایمان و سخت کوشی درس ارزشمندی به شما بیاموزد. رها به سختی گوش هایش را باور کرد.#
سپس قاصد از رها خواست که یک دانه بکارد و با نهایت دقت از آن مراقبت کند. رسول گفت: «به واسطه ایمان و کوشش، معجزه ای را شاهد خواهی بود».
رها موافقت کرد و قاصد ناپدید شد. او که مصمم بود ایمان خود را ثابت کند، بذر را کاشت و با جدیت به آن توجه کرد و مشتاقانه منتظر معجزه موعود بود.
روزها به هفته ها تبدیل شدند و سرانجام، بذر آن به درختی زیبا و سر به فلک کشیده که سرشار از خوشمزه ترین و مسحورکننده ترین میوه بود، جوانه زد. رها می‌دانست که ایمان و تلاشش ثواب دارد.#
از آن روز به بعد، رها هیچ گاه نعمت خود را نادیده نگرفت. او به قدرت ایمان و پاداش کار سخت پی برد و الهام بخش دیگران در روستای خود شد.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.