لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
دو دوست از خز
در یک روز آفتابی، دو دوست خزدار در حال لذت بردن از یک پیک نیک زیبا در پارک بودند. یکی یک خرگوش سفید کوچک و دیگری یک گربه خاکستری بازیگوش بود. آنها از کودکی با هم دوست بودند و جدایی ناپذیر شده بودند! #
این دو دوست پشمالو همیشه مشتاقانه منتظر گذراندن وقت با هم بودند. آنها تمام روز را با هم بازی می کردند، به ماجراجویی می رفتند و اطراف خود را کشف می کردند. آنها همیشه مشتاق یادگیری چیزهای جدید بودند تا بتوانند دانش خود را با یکدیگر به اشتراک بگذارند. #
همانطور که دو دوست پشمالو بزرگتر شدند، آنها شروع به درک اهمیت دوستی کردند و اینکه چگونه می تواند به آنها کمک کند تا بر هر چالشی غلبه کنند. آنها پشت یکدیگر بودند و بدون توجه به هر چیزی همیشه در کنار یکدیگر بودند. #
یک روز بعد از ظهر، دو دوست تصمیم گرفتند در کنار رودخانه ای نزدیک قدم بزنند. آنها در حال تحسین مناظر زیبا و گوش دادن به صدای آرام آب بودند که متوجه پرنده کوچکی شدند که مضطرب است. #
همانطور که دو دوست پشمالو تماشا می کردند، پرنده کوچولو بیهوده تلاش کرد تا خود را از یک تکه ریسمان آویزان رها کند. دوستان مصمم به کمک بودند و به زودی گربه نقشه ای را طراحی کرد. #
این دو دوست پشمالو با استفاده از قدرت ترکیبی خود توانستند ریسمان را باز کنند و پرنده کوچک را نجات دهند. همانطور که پرواز را تماشا می کردند، می دانستند که کار خوبی انجام داده اند و از غرور می درخشد. #
دو دوست پشمالو روز را نجات داده بودند و این تجربه فقط پیوند آنها را تقویت کرد. از آن روز به بعد، دوستی آنها نیرویی غیرقابل توقف خواهد بود! #
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.