دوست پردار طاها
در روستایی به نام ده نمک، طاها، پسر 8 ساله ماجراجو، عاشق بازی و کاوش در اطرافش بود. روزی متوجه پرواز پرنده ای خارق العاده به سمت کاروانسرا شد.
طاها با کنجکاوی پرنده را تعقیب کرد تا بیشتر در مورد آن بیاموزد. او تعجب کرد که پرنده کجا می رود و چه می کند.
پرنده طاها را به سمت درختی باشکوه در نزدیکی کاروانسرا که پر از گل های رنگارنگ و پرنده های غواصی بود، برد. طاها از این منظره شگفت زده شد.#
طاها متوجه شد که پرنده برای رسیدن به لانه افتاده تقلا می کند. پسر از درخت بالا رفت و کمک کرد لانه را در جای خود بازگرداند. پرنده سپاسگزار به نظر می رسید.#
برای تشکر از طاها، پرنده بال هایش را باز کرد و پرهای درخشان به آرامی روی زمین شناور شدند. طاها متوجه شد که این پرنده جادویی است و برای او شانس آورده است.
طاها می دانست که باید زیبایی طبیعت را به خاطر دوست پردار جدیدش حفظ کند. او تصمیم گرفت محافظ جانوران و گیاهان روستا شود.#
طاها از آن روز به بعد وقت خود را صرف مراقبت از محیط زیست و ساکنان آن کرد و پیوندی هماهنگ بین روستاییان، حیوانات و طبیعت ایجاد کرد.