دندانپزشک مسافر: داستانی از فرانسه
مونا یک دختر جوان ماجراجو بود. مونا با وجود سن کمش سرشار از کنجکاوی بود و می خواست دنیا را کشف کند. او عاشق خواندن کتاب بود، به خصوص کتاب هایی درباره مکان های دور و ماجراهای هیجان انگیز. او آرزو داشت که به سفر خود برود و به زودی فرصتش را به دست آورد. #
والدین مونا اخیراً برنده یک سفر با هزینه تمام شده به فرانسه شده بودند و مونا را به عنوان خوش شانسی انتخاب کرده بودند که در سفری که یک بار در زندگی به آنها می پیوندد، بپیوندد. مونا هیجان زده بود!#
هنگامی که آنها به فرانسه رسیدند، مونا و خانواده اش تصمیم گرفتند با هم این کشور را کشف کنند. آنها از قلعه های باستانی بازدید کردند و حومه زیبا را کشف کردند. مونا توسط مناظر و صداهای فرانسه مسحور شد و تجربیاتی که در این راه داشت آن را خاص تر کرد. #
یک روز، در حالی که از شهری به شهر دیگر سفر می کردند، والدین مونا در روستای کوچکی توقف کردند و متوجه تابلوی قدیمی شدند که روی آن «دندانپزشک» نوشته شده بود. مونا که کنجکاو شده بود از والدینش خواست که او را به داخل ببرند. #
در داخل مطب دندانپزشکی، مونا با دیدن اتاقی پر از ابزار و ابزار عجیب و غریب شگفت زده شد. وقتی دندانپزشک از او پرسید که چه می خواهد، مونا پاسخ داد که او فقط در حال کاوش است و می خواهد بیشتر بیاموزد. سپس دندانپزشک اهمیت مراقبت از دندان هایش را به مونا توضیح داد و نکاتی را در مورد نحوه انجام این کار به او ارائه کرد. #
زمانی که سفر مونا به پایان رسید، متوجه شد که در این راه به دانش ارزشمندی دست یافته است. او نگاهی اجمالی به بخشی از جهان انداخته بود که قبلاً ندیده بود و آموخته بود که کارهای ساده، مانند مراقبت خوب از دندان هایش، می تواند تغییر بزرگی در زندگی او ایجاد کند. #
سفر مونا به فرانسه به او آموخت که برای کسب دانش نیازی به سفرهای دور ندارید و اگر نگرش درستی داشته باشید همیشه می توانید چیز جدیدی یاد بگیرید. مونا با درس هایی که آموخته بود کنجکاوتر و ماجراجوتر از همیشه به خانه بازگشت. #