درس ماهیگیری خرس
روزی روزگاری در یک جنگل سرسبز، خرس قهوه ای تیره ای به نام تام زندگی می کرد که عاشق ماهیگیری بود. او به مهارت های ماهیگیری عالی خود افتخار می کرد و حاضر نبود صید خود را با دوستانش به اشتراک بگذارد.
یک روز، یک جغد پیر دانا به تام نزدیک شد و به او هشدار داد: "سخاوتمندتر باش، وگرنه روزی رودخانه برای همه ماهی تمام خواهد شد." تام فقط خندید و به هشدار جغد دانا توجهی نکرد.
با گذشت روزها، تام ماهی های بیشتری صید کرد و همه آنها را برای خودش نگه داشت. دوستانش سعی کردند اهمیت اشتراکگذاری را به او یادآوری کنند، اما او گوش نکرد و بیشتر و بیشتر متکبر شد.
یک صبح آفتابی، تام تصمیم گرفت دوباره به ماهیگیری برود. در کمال تعجب، هر چقدر هم تلاش کرد، هیچ ماهی طعمه را نگرفت. رودخانه خالی بود! تام متوجه شد که او مقصر است.#
تام که احساس گناه می کرد، برای کمک نزد جغد پیر خردمند رفت. او اعتراف کرد: «باید به نصیحت شما گوش می کردم. "برای رفع این مشکل چه کاری می توانم انجام دهم؟" جغد لحظه ای فکر کرد و بعد حرف زد.#
جغد دانا به تام پیشنهاد داد که از رودخانه طلب بخشش کند و قول دهد که در آینده صید خود را به اشتراک بگذارد. تام به توصیه جغد عمل کرد و به آرامی ماهی شروع به بازگشت به رودخانه کرد.
تام درس خود را یاد گرفت و شروع به تقسیم کردن شکار خود با دوستانش کرد. از آن روز به بعد همه با هم از ماهی فراوان لذت بردند و جنگل پر از شادی و هماهنگی شد.