درس رز مغرور
روزی روزگاری در یک باغ کوچک، چندین گل زیبا وجود داشت که با شادی زندگی می کردند. هر گل رنگ منحصر به فرد خود را داشت - یکی صورتی، دیگری سفید و سومی بنفش.
صاحب باغ گل ها را بسیار دوست داشت و همیشه از آنها به خوبی مراقبت می کرد. یک روز آفتابی، او یک گل جدید به باغ آورد - یک گل رز قرمز خیره کننده.#
گلهای دیگر با خوشحالی از گل رز جدید استقبال کردند، اما گل رز با لحنی متکبرانه پاسخ داد. گل صورتی زیبایی گل رز را تحسین کرد و باعث افتخار بیشتر گل رز شد.
گل های دیگر از برخورد گل رز ناراحت شدند. گل ارغوانی بزرگتر به گل رز گفت به دلیل ذات مغرورش نمیخواهند با هم دوست شوند و گلها به گل رز پشت کردند.
روزها گذشت و رفتار بد گل سرخ او را تنها و بدبخت کرد. متوجه شد که گل های دیگر با هم می خندند و سرگرم می شوند. گل رز آرزو داشت که به آنها ملحق شود اما می دانست که مسئول تنهایی اش است.
گل رز با درک اشتباه خود تصمیم گرفت از گل های دیگر عذرخواهی کند. به آنها گفت که چقدر متاسف است که اینقدر مغرور است و قول داده که تغییر کند. گل ها صداقت گل رز را دیدند و عذرخواهی آن را پذیرفتند.
از آن روز به بعد گلها با هم دوست شدند و با هم به شادی بازی کردند. رز قرمز درس مهمی در مورد تواضع و قدردانی از زیبایی در همه افراد بدون توجه به تفاوت آنها آموخت.