درسا در سیاره رنگین کمان
در دنیایی که جادو واقعی است، درسا، دختری کنجکاو و ماجراجو، زندگی می کند. یک روز، اسب شاخدار بالدار او تلاشی جذاب را ارائه می کند. برای سفر به یک سیاره رنگارنگ، سیاره رنگین کمان.#
آنها با یک جهش و صدای بلند، از میان ستارگان چشمک زن اوج گرفتند و شگفتی چشمان درسا را پر کرد. با رسیدن به سیاره رنگین کمان، آنها با رنگ های پر جنب و جوشی که در اطرافشان می چرخیدند، استقبال کردند.
در سیاره رنگین کمان، او با موجوداتی از هر رنگی آشنا شد که هر کدام خرد منحصر به فردی برای به اشتراک گذاشتن داشتند. از شیر سرخی که به او شجاعت را آموخت تا روباه بنفش که به او هوش و ذکاوت میآموزد.
درسا روزها را صرف کاوش در مناظر رنگارنگ، یادگیری چیزهای جدید و یافتن دوستان کرد. هر رنگ سیاره چیز ارزشمندی به او آموخت و زندگی او را در خانه غنی کرد.
سفر همیشه آسان نبود. درسا با چالشهایی روبهرو شد، اما با هوش، شجاعت و درسهایی که آموخت، بر آنها غلبه کرد و هر پیروزی او را شجاعتر میکرد.
پس از یک ماجراجویی طولانی، زمان بازگشت به خانه فرا رسید. با خداحافظی صمیمانه، درسا و اسب شاخدارش رفتند و قول دادند درس ها و خاطراتی را که ساخته اند گرامی بدارند.#
درسا در بازگشت به خانه از دانش تازه به دست آمده خود برای کمک به جامعه خود استفاده کرد و حتی محبوب تر شد. روح سیاره رنگین کمان در قلب او زنده بود.#