دختر باهوش و سفر خودباوری
روزی روزگاری دختری باهوش بود که سرشار از پتانسیل بود و آرزوهای بزرگی در دل داشت. او عاشق یادگیری بود و مخصوصاً به زبان انگلیسی گرایش داشت، زیرا توانایی طبیعی برای تسلط سریع بر زبان را داشت. #
دختر می خواست معلم زبان انگلیسی شود و سخت کار کرد و به زودی در صدر کلاس خود قرار گرفت. از آنجایی که او در کلاس خود بهترین بود، معلمش به او گفت که اگر به تلاش خود ادامه دهد، می تواند به اهدافش برسد. #
با این حال، دختر می خواست کارهای بیشتری انجام دهد و تصمیم گرفت یک وبلاگ اینستاگرامی در مورد یادگیری زبان انگلیسی راه اندازی کند. او مصمم بود که به یک اینفلوئنسر موفق تبدیل شود و سخت تلاش کرد تا وبلاگ خود را محبوب کند. #
اما او نمیتوانست تلفنی بخرد تا عکسها و فیلمهایی را که برای تولید محتوا برای وبلاگش نیاز داشت، بگیرد. او مصمم بود تسلیم نشود، بنابراین سخت تلاش کرد تا پول کافی برای خرید یک گوشی جدید جمع کند. #
او بالاخره توانست گوشی را بخرد و بسیار هیجان زده بود که دانش خود را با دنیا به اشتراک بگذارد. او با کمک فالوورهایش در ماموریت خود برای تبدیل شدن به یک اینفلوئنسر موفق موفق بود و به خود افتخار می کرد. #
این دختر در طول سفر خود آموخت که با تلاش و اراده می تواند به آرزوهای خود برسد. او همچنین اهمیت باور به خود را، بدون توجه به شانس، آموخت. #
به این دختر یادآوری شد که هرگز نباید تسلیم شود، زیرا اگر او سخت کار می کرد و به خودش ایمان داشت، همه چیز ممکن بود. #