دختری که گل ها را نجات داد
روزی روزگاری دختر جوانی در روستایی زندگی می کرد که در طبیعت محاصره شده بود. او عاشق گل هایی بود که هر روز می شکفتند و هوا را با رایحه های شیرین پر می کردند.
یک روز، دختر متوجه شد که گلهای روزگاری پر جنب و جوش در حال پژمرده شدن هستند و زمین پر از زباله است. او تصمیم گرفت دست به کار شود و گل های محبوبش را نجات دهد.#
دختر با قاطعیت شروع به پاکسازی سطل زباله کرد و بی وقفه تلاش کرد تا دوباره محیط را زیبا کند.#
او دیگران را در روستای خود الهام بخشید تا به تلاش او بپیوندند. همه آنها با هم کار کردند تا مطمئن شوند که گلها می توانند دوباره آزادانه شکوفا شوند.
پس از هفتهها کار سخت، روستاییان همه زبالهها را تمیز کردند و گلها دوباره رنگهای زندهشان را به دست آوردند.
دختر به همین جا بسنده نکرد. او اهمیت حفاظت از طبیعت و تمیز نگه داشتن محیط زیست برای رشد گل ها را به همه یادآوری کرد.
به لطف عزم این دختر، روستای او به بهشتی تبدیل شد که در آن گل ها شکوفا شدند و همه زیبایی طبیعت را گرامی داشتند.