دختری به نام شیوا می خواست دکتر شود
روزی روزگاری دختر جوانی به نام شیوا بود که آرزو داشت پزشک شود. با وجود اینکه والدینش هر روز در مورد تحصیلاتش به او یادآوری می کردند، اما جاه طلبی او برای رسیدن به رویایش هرگز محو نشد. #
با وجود ساعتهای طولانی مطالعه، شیوا همچنان شهامت کشف دنیای اطراف خود را پیدا کرد. او سؤالاتی میپرسید که درک او از جهان را به چالش میکشید و به او کمک میکرد تا همه چیز را بفهمد. #
شیوا مصمم بود که چیزی از زندگی خود بسازد، بنابراین برای یک برنامه پزشکی در کالج محلی خود ثبت نام کرد. با وجود اینکه والدینش از تصمیم او مطمئن نبودند، به خواسته های او احترام گذاشتند و از او حمایت کردند. #
شیوا به زودی توسط دانشجویان و اساتید همفکر احاطه شد، که همه به او نگاه می کردند و از جاه طلبی او الهام می گرفتند. او در این برنامه پذیرفته شد و برای فراتر از انتظارات سخت کار کرد. #
پس از سالها فداکاری، شیوا سرانجام از برنامه پزشکی فارغ التحصیل شد و به آرزویش که پزشک شدن بود رسید. او توسط خانواده، دوستان و مربیانش به خاطر شجاعت و عزمش تجلیل شد. #
شیوا به یک الگوی واقعی برای اطرافیانش تبدیل شد و ثابت کرد که هر چیزی با تلاش و فداکاری ممکن است. او الهام بخش همه کسانی بود که او را ملاقات کردند و به آنها یادآوری کرد که هرگز از رویاهای خود دست نکشند. #
شیوا یک مثال درخشان برای همه اطرافیانش ارائه کرد که برای دنبال کردن یک رویا و رسیدن به موفقیت هیچ وقت دیر نیست. #