دختری به نام سپیده و رویای به عنوان محقق سرطان
سپیده دختری کنجکاو و ماجراجو بود. او در تنها 8 سالگی رویاهای بزرگی داشت که گاهی اوقات برای او خیلی بزرگ به نظر می رسید. او علاقه زیادی به پزشکی داشت و آرزو داشت روزی محقق سرطان شود.
هر شب به ستارهها نگاه میکرد و از خود میپرسید که دستیابی به موفقیت در زمینه تحقیقات سرطان چگونه خواهد بود. او می خواست تغییری در جهان ایجاد کند و معتقد بود که اگر به اندازه کافی تلاش کند، هر چیزی ممکن است.
او ذهن خود را به رویای خود معطوف کرد و هر روز سخت تلاش کرد تا در مورد سرطان و تحقیقاتی که برای یافتن درمانی انجام می شد بیشتر بداند. او آخرین پیشرفت های علمی را خواند و از داستان های محققان موفق سرطان الهام گرفت.
او همچنین در یک دوره تحقیقات سرطان در مدرسه ثبت نام کرد و در آنجا با معلمان و همکلاسی هایش برای یافتن راه حل هایی برای مشکلات مرتبط با سرطان کار کرد. با عزم خود، او توانست پیشرفت قابل توجهی داشته باشد و به زودی متوجه شد که برای کارش شناخته شده است.
سپیده به زودی توسط چندین محقق برجسته سرطان به او مراجعه کردند و او را برای یک دوره کارآموزی معتبر در یکی از برترین مراکز سرطان جهان توصیه کردند. او هیجان زده بود و بلافاصله این پیشنهاد را پذیرفت، بدون اینکه بداند این آغاز یک سفر تغییر دهنده زندگی خواهد بود.
سپیده در مرکز سرطان بیش از آنچه تصورش را می کرد آموخت. او با برخی از بهترین دانشمندان در این زمینه کار کرد و از پیشرفت آنها در تحقیقات خود شگفت زده شد. سپیده هر روز به توانایی هایش اعتماد بیشتری می کرد و می دانست که در مسیر درستی قرار دارد.
سپیده در نهایت به آرزویش مبنی بر تبدیل شدن به یک محقق سرطان و ایجاد تغییر در جهان جامه عمل پوشاند. او آموخت که سخت کوشی و فداکاری می تواند به ارتفاعات بزرگی منتهی شود و بسیاری از ذهن های جوان دیگر را برانگیخت تا قدم های او را دنبال کنند.