خرگوش کوچولو و گوش های ریزش
در جنگلی سرسبز و سرسبز در کنار رودخانه ای بکر، خرگوش کوچکی با گوش های کوچک زندگی می کرد. اغلب خرس، پلنگ، کلاغ و مار او را به خاطر گوش های کوچکش مسخره می کردند.
یک روز گرگی نزدیک خانه دوست خرگوش بود. خرگوش کوچولو شجاعانه برای نجات دوستش به گرگ نزدیک شد.#
خرگوش برای محافظت از خود با عجله به خانه رفت تا پنجره اش را ببندد، اما گوش هایش بین شیشه های پنجره گیر کرد.#
در همین حین حیوانات دیگری به کمک خرگوش آمدند و گرگ را از جنگل بیرون کردند.#
وقتی خرگوش بالاخره گوش هایش را باز کرد و از خانه بیرون آمد، همه حیوانات با تعجب به او نگاه کردند.#
حیوانات به او گفتند: گوش هایت بلندتر شده است! آرزوی خرگوش برآورده شده بود.#
از آن به بعد خرگوش با خرس و مار و پلنگ و کلاغ که همگی دوستان بهتری نسبت به قبل بودند زندگی کرد.