خروج اژدها
دختری مصمم که لباس زرد به تن داشت با هیبت به آسمان خیره شد. او نقشه ای داشت - هدایت یک اژدهای خطرناک از زمین به سیاره ای دیگر و اطمینان از ایمنی جهان. او می دانست که کار آسانی نخواهد بود، اما آماده بود.#
سفر دختر با جستجوی اطلاعات در مورد محل اژدها آغاز شد. او با علما و روستاییان ملاقات کرد و سرنخ هایی را جمع آوری کرد و در مورد عادات آن آگاهی یافت. او می دانست که درک وحش بسیار مهم است.
با تحقیقات خود، این دختر غذای مورد علاقه اژدها را کشف کرد - یک میوه کمیاب و درخشان. او تصمیم گرفت از آن به عنوان طعمه استفاده کند، به این امید که اژدها او را به سیاره جدید دنبال کند.
دختر با طعمه در دست به لانه اژدها نزدیک شد. او ترکیبی از ترس و هیجان را احساس کرد و مصمم به محافظت از دنیای خود بود. او اژدها را صدا زد و میوه گرانبها را نشان داد.#
اژدها که شیفته میوه شده بود شروع به تعقیب دختر کرد. آنها از طریق مناظر خیره کننده سفر کردند و با چالش های متعددی روبرو شدند و در طول سفر احترام متقابل را برای یکدیگر افزایش دادند.
با نزدیک شدن به سیاره جدید، دختر احساس تعارض کرد - از خداحافظی با دوست تازه یافته اش ناراحت بود اما به دستاوردهای خود افتخار می کرد. اژدها نیز احساس پیوند می کرد اما اهمیت ماموریت خود را درک می کرد.
اژدها با موفقیت به خانه جدید خود، دور از زمین، انتقال یافت. شجاعت و اراده دختر، دنیای او را نجات داد و او به خانه بازگشت که برای همیشه با سفر باورنکردنی خود تغییر کرد.