حماسه شجاعانه ساگ، جنگجوی چشم آبی
در قلمرو سگ ها، فرمانروایی ظالم پس از کشتن پادشاه حق، تاج و تخت را تصرف کرد. اما پادشاه قبل از مرگش پدر توله سگی به نام ساگ شد که در مزرعه ای دور پنهان شده بود.
ساگ توسط یک مربی خوش قلب بزرگ شد که او را از اصل و نسب خود غافل نگه داشت. ساگ با آرامش زندگی کرد و از سرنوشت خود برای بازپس گیری تاج و تخت پدرش بی خبر بود.#
سالها گذشت. در بستر مرگ، مربی میراث واقعی ساگ را فاش کرد. ساگ شوکه شد اما قول داد که برای پدر و پادشاهی خود عدالت طلب کند.
پس از مرگ مربی، ساگ سفر خطرناک خود را آغاز کرد. پادشاه خبیث که از وجود ساگ آگاه بود، برای دستگیری او نیروهایی فرستاد.#
با وجود خطرات، ساگ هرگز از مسیر خود منحرف نشد. شجاعت او به او کمک کرد تا بر موانع بی شماری غلبه کند و به سرنوشت خود نزدیک شود.
ساگ بالاخره به قلعه رسید. نبردی پرآشوب در گرفت و ساگ به شدت علیه پادشاه شرور و سربازانش جنگید.
شجاعت و مقاومت ساگ نتیجه داد. او حاکم ظالم را شکست داد و عدالت و هماهنگی را به پادشاهی بازگرداند و به میراث پدرش صادق است.