جهش زمان در جنگل
نازنین، دختری شاداب، با دوستش، نسرین، در جنگل مشغول بازی معمولی بود. این دو نفر مخفیگاه مخفی خود را در میان درختان دوست داشتند، جایی که به تخیل خود اجازه دادند.
امروز ماجراجویی وانمودی آنها نازنین را به گودالی مرموز در کف جنگل هدایت کرد. "این چیه؟" او با خم شدن از لبه پرسید. ناگهان لیز خورد و داخل شد!#
نازنین در گذر زمان غلتید و سرانجام در دنیایی صد سال پیش فرود آمد. او به اطراف نگاه کرد، از ساختمان های بلند براق، ماشین های پرنده و افراد عجیب و غریب شوکه شد.
نازنین که احساس می کرد از دست رفته بود، شجاعت به خرج داد و با مردم محلی درآمیخت و فرهنگ و فناوری آنها را یاد گرفت. روح ماجراجوی او شعله ور شد، او تصمیم گرفت راه بازگشت را پیدا کند.
نازنین پس از کسب دانش در مورد فناوری سفر در زمان، با یک دانشمند محلی برای ساخت ماشین زمان شریک شد، به امید بازگشت به زمان خود.
نازنین پس از روزها کار خستگی ناپذیر بالاخره توانست ماشین زمان را فعال کند. او خداحافظی کرد و در طول زمان پرید، به گودال بازگشت از جایی که همه چیز شروع شد.
نازنین از گودال بیرون آمد، به نسرین و زمان خودش برگشت. او دختری متفاوت را بازگرداند - شجاعتر، عاقلتر و با داستانی باورنکردنی برای گفتن.