جشن سال نو خرس قطبی
خرس قطبی خیلی هیجان زده بود، سال نو ایرانی بود، نوروز و شروع بهار! اما هوا در قطب بسیار سرد بود و اطراف او چیزی جز یخ و برف نبود. او میخواست امروز کاری خاص انجام دهد، اما نمیدانست چگونه میتواند آن را در چنین محیط یخی انجام دهد. او تصمیم گرفت قدم بزند تا ببیند آیا می تواند چیزی پیدا کند که به او کمک کند تا به روشی منحصر به فرد جشن بگیرد.
خرس قطبی به راه رفتن ادامه داد تا اینکه به ساحل رسید و در آنجا دو حیوان دیگر را دید: یک شیر دریایی و یک پنگوئن! هر دو در حال و هوای جشن بودند و با هم صحبت می کردند و می خندیدند. خرس قطبی به سرعت متوجه شد که آنها همچنین به دنبال یافتن راهی برای جشن گرفتن این روز خاص هستند. وقتی فهمید که تنها نیست راحت شد!#
این سه حیوان ایده فوقالعادهای داشتند - آنها مکانی سبز پیدا میکنند که میتوانند سال نو را به سبک جشن بگیرند! آنها با هم بالا و پایین را جستجو کردند تا اینکه با غاری مرموز روبرو شدند. داخل یک باغ مخفی بود، پر از علف و گل!#
سه دوست از زیبایی که در داخل غار یافتند شگفت زده شدند. آنها به سرعت یک پیک نیک ویژه سال نو برپا کردند و شروع به جشن گرفتن کردند. خرس قطبی بسیار خوشحال بود - او احساس می کرد در دنیایی کاملاً متفاوت است!#
خرس قطبی آنقدر خوش شانس بود که دو دوست جدید خود را پیدا کرده بود که به او کمک می کردند تا این روز را خاص تر کند. آنها آهنگ می خواندند، داستان می گفتند و از محیط منحصر به فرد و شگفت انگیز خود نهایت استفاده را می بردند. تا غروب خورشید خندیدند و جشن گرفتند...
هنگامی که خورشید غروب کرد و زمان بازگشت به خانه فرا رسید، سه دوست می دانستند که لحظه ای واقعا جادویی را به اشتراک گذاشته اند. خرس قطبی شگفت زده شد - حتی در سردترین جاها، او توانسته بود شادی و دوستی پیدا کند و این روز خاص را با دوستان جدیدش جشن بگیرد. #
همانطور که خرس قطبی به سفر خود به خانه ادامه می داد، به تمام چیزهای شگفت انگیزی که در آن روز دیده و انجام داده بود فکر کرد. او آنقدر خوشحال بود که توانسته بود حتی در سردترین جاها راهی برای جشن سال نو و آغاز بهار پیدا کند. #