روزی روزگاری پسر جوانی بود که دوست داشت خواهرش را اذیت کند و او را ناراحت کند. یک روز، خرگوش خانگی او، دو تا خرگوش، نقشه ای به جزیره مرموز Convey کشف کرد. آنها با هیجان تصمیم گرفتند سفری هیجان انگیز را آغاز کنند.#
همانطور که آنها در حال حرکت بودند، پسر کنجکاو و دو تا خرگوش با طوفان شدیدی روبرو شدند. امواج غرش کردند و آنها به سختی ایستادگی کردند. پسر متوجه شد که برای رسیدن سالم به جزیره به کمک خواهرش نیاز دارد.
پسر خواهرش را صدا زد و از او کمک خواست. او مردد بود اما در نهایت به آنها پیوست و از دانش و مهارت های خود برای حرکت در آب های خشن استفاده کرد. یونایتد به جزیره کانوی رسیدند.#
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.