لطفا تلفن همراه خود را بچرخانید.
تلاش پارسا برای دوستی
در یک شهر کوچک و آرام، یک ماشین آبی به نام پارسا زندگی می کرد. پارسا عاشق زوم کردن در خیابان ها بود، اما چیزی که بیشتر از همه می خواست این بود که یک دوست واقعی پیدا کند تا ماجراهایش را با او به اشتراک بگذارد.
یک روز صبح آفتابی، پارسا تصمیم گرفت برای یافتن دوستی راهی سفر شود. او با سرعت در بزرگراه حرکت کرد و باد را از پنجره هایش موج می زد و برای ماجراجویی پیش رو هیجان زده بود.
پارسا در تلاش برای دوستی با حیوانات و وسایل نقلیه مختلفی در طول مسیر مواجه شد. با این حال، به نظر می رسید هیچ یک از آنها نیاز او به سرعت و هیجان را درک نکرده بودند.
پارسا که دلسرد شده بود تصمیم گرفت در یک پارک زیبا استراحت کند. همانطور که آنجا نشسته بود، متوجه پسر جوانی شد که بادبادکی را به پرواز در می آورد و تلاش می کرد آن را در آسمان نگه دارد.
پارسا که می خواست کمک کند به پسرک نزدیک شد و به او پیشنهاد داد که از سرعت او برای پرتاب بادبادک بالاتر استفاده کند. پسر قبول کرد و با هم بادبادک را به اوج رساندند.
پس از موفقیت آنها در پرواز بادبادک، پسر و پارسا بلافاصله با هم دوست شدند. آنها متوجه شدند که عشق به ماجراجویی و هیجان مشترک دارند و آنها را به جفت ایده آل تبدیل می کند.
از آن روز به بعد پارسا و پسر با هم دست به ماجراهای هیجان انگیز زیادی زدند. پارسا بالاخره دوست واقعی رو پیدا کرد که همیشه دنبالش بود.
داستان رو با تصویر خودتون بازسازی کنید!
در جعبه جادویی از عکس خودتون استفاده کنید تا تصاویری یکپارچه و با کیفیت بازبینی شده برای تمامی صفحات داشته باشید.