تحول بهداشتی حسین
روزی روزگاری پسری بود به نام حسین. او همیشه کثیف بود، کلمات بدی می گفت و هرگز دست هایش را نمی شست. همه به خاطر عاداتش از او بدشان می آمد.#
حسین خسته از تنهایی تصمیم گرفت تغییر کند. او با شستن مرتب دستهایش شروع کرد و دستهایش را در مکانهای کثیف قرار نداد.
حسین هم تصمیم گرفت مرتب غسل کند. بوی بد شروع به محو شدن کرد و احساس طراوت تر از همیشه کرد.
بعد حسین تصمیم گرفت با مهربانی بیشتر صحبت کند. او از "لطفا" و "متشکرم" استفاده کرد و از گفتن کلمات بد خودداری کرد.
دگرگونی حسین همه را شگفت زده کرد. پسری که زمانی از او متنفر بودند، حالا همه اطرافیان او را دوست داشتند.
حتی خانواده اش هم به او افتخار می کردند. او را ستایش و محبت کردند.#
حسين ياد گرفت كه اخلاق خوب و نظافت باعث ميشود او را مورد پسند ديگران قرار دهد و از خودش خوشحالتر شود.