بزرگ کردن دیوارهای رویایی
در یک دهکده کوچک، پسری کنجکاو و ماجراجو به نام شایان در رویاپردازی در مورد داشتن یک قدرت خاص بود. او آرزو داشت مثل یک ابرقهرمان بدون زحمت از دیوارهای صاف بالا برود.#
شایان رویای خود را با دوستانش در میان گذاشت که برای آنها سرگرم کننده بود. شایان با وجود خنده هایشان امیدوار بود که روزی به هدفش برسد.
یک روز، شایان کتابی اسرارآمیز پیدا کرد که ادعا می کرد به خواننده خود یاد می دهد چگونه از دیوارهای صاف بالا برود. با هیجان شروع به تمرین تمرینات کتاب کرد.#
اگرچه شایان هفته ها تمرین کرد، اما باز هم نتوانست از هیچ دیوار صافی بالا برود. او با احساس ناامیدی به این فکر افتاد که رویای خود را رها کند.#
دوستان شایان او را تشویق کردند که تسلیم نشود. آنها به او پیشنهاد کردند راه های دیگری را برای رسیدن به رویای خود امتحان کند، مانند اختراع ابزاری که به او کمک می کند صعود کند.
شایان با کمک دوستانش ابزاری اختراع کرد که به او اجازه می داد حتی از صاف ترین دیوارها هم بالا برود! او به قدرت کار گروهی و دوستی پی برد.#
شایان درس مهمی گرفت: گاهی ممکن است رویاها آنطور که ما انتظار داریم به حقیقت نپیوندند، اما با پشتکار و حمایت میتوانیم به چیزهای بزرگ برسیم.