باش تولد علا
آلا دختر پنج ساله ای بود که برای داشتن یک جشن تولد بسیار هیجان زده بود. او و خانواده اش مشغول آماده کردن خانه با بادکنک ها، بنرها و دسرها بودند. او همه دوستانش را دعوت کرده بود، ریلا، تنکاتی، زرشک پیلاو و چشمه اوبوروی. #
آلا باور نمی کرد که پنج ساله می شود. انگار همین دیروز چهار ساله شده بود. او بسیار خوشحال بود که با همه دوستانش جشن می گرفت. پدر و مادر او نیز بسیار هیجان زده بودند و یک سورپرایز ویژه برای او در نظر گرفته بودند. #
ریلا، تنکاتی، زرشک پیلاو، و چشمه اوبوروی شروع به رسیدن کردند و آلا در عنصر او بود. او برای همه دوستانش برچسب نام خاصی ساخته بود، بنابراین آنها به راحتی یکدیگر را پیدا می کردند. همه آنها در حالی که خوراکی های خوشمزه ای را که والدین علا آماده کرده بودند می خوردند، گپ می زدند، می خندیدند و داستان هایی را به اشتراک می گذاشتند. #
پدر و مادر علا خانه را به زیبایی با استریپ های روشن، بادکنک های رنگارنگ و تزئینات خانگی تزئین کرده بودند. بچه ها از تزئینات هیجان زده شدند و به سرعت دست به کار شدند تا شاهکارهای خود را خلق کنند. #
وقتی مهمانی به پایان رسید، علا پر از شادی شد. او از گذراندن وقت با همه دوستانش لذت می برد و از داشتن آنها در زندگی خود بسیار خوش شانس بود. #
آلا از پدر و مادرش برای جشن تولد فوق العاده تشکر کرد و در این روز خاص درس مهمی گرفت. او متوجه شد که گذراندن وقت با دوستان و خانواده ضروری است و می تواند شادی زیادی به همراه داشته باشد. #
آلا در حالی که دوستانش را ترک می کردند با لبخند بزرگی بر لبانش برای خداحافظی دست تکان داد. او مشتاقانه منتظر ماجراجویی های بیشتر و مهمانی های شاد با همراهان محبوبش بود. #