امیر، اینشتین کوچک
روزی پسری بود به نام امیر. او کنجکاوی سیری ناپذیری داشت و آرزو داشت دانشمند شود. او آزمایشگاه خانگی خود را بیش از هر چیز دیگری دوست داشت.
یک روز امیر در مورد اینکه چگونه استفاده زیاد از تلفن همراه می تواند به سلامتی آسیب برساند خواند. او را نگران کرد. او تصمیم گرفت این موضوع معاصر را بررسی کند.#
امیر تحقیقات خود را آغاز کرد. او روزها و شب ها را در آزمایشگاهش سپری می کرد و گوشی محبوبش را به کلی فراموش می کرد.#
با گذشت زمان، امیر متوجه شد که او چقدر آرام و متمرکز است، زیرا او بیش از حد از تلفن خود استفاده نمی کند. او بیش از هر زمان دیگری از تحقیقات خود لذت می برد.
پس از هفتهها تحقیق، امیر به این نتیجه رسید که زمان کمتر از صفحه نمایش در واقع منجر به تمرکز بهتر میشود. او تصمیم گرفت یافته های خود را با دوستانش به اشتراک بگذارد.#
دوستان امیر با دقت گوش کردند و موافقت کردند که زمان نمایش خود را کاهش دهند. فوایدش را دیدند و از امیر تشکر کردند.#
امیر متوجه شد که گوشی اش را از دست نداده است. او علم را بیشتر دوست داشت و آرزو داشت دنیا را به مکانی بهتر تبدیل کند.