اشتیاق پینار برای خواندن
پینار دختر جوانی بود که علاقه زیادی به مطالعه داشت. او همیشه مشتاق بود تا از طریق داستان هایی که می خواند دنیای خارج از خودش را کشف کند. او هر روز به اتاقش عقب نشینی می کرد و صفحات یک کتاب جدید را باز می کرد، با هیجان برای شروع یک ماجراجویی بزرگ. #
والدین پینار همیشه او را به مطالعه تشویق میکردند و قفسههای او را با کتابهایی از سراسر جهان پر کرده بودند. برخی از آنها قدیمی، با لبه های فرسوده و صفحات درهم شکسته بودند، اما این فقط آنها را برای پینار خاص تر می کرد. #
یک روز، پدر پینار از او پرسید که آیا چیز خاصی وجود دارد که میخواهد درباره آن بیشتر بداند. پینار طولانی و سخت فکر کرد و سرانجام تصمیم گرفت دنیای کتاب های تاریخ را کشف کند. #
پینار به زودی هر کتاب تاریخی را که میتوانست میبلعد، فرهنگها و آداب و رسوم مختلف را یاد میگرفت و ماجراهای بزرگ مدتها پیش را تجربه میکرد. او از این که چقدر در حال کشف بود شگفت زده شد و عشق او به خواندن فقط قوی تر شد. #
پینار تا چند هفته بعد کاملاً غرق دنیای کتاب های تاریخی بود. او به زودی متوجه شد که خواندن می تواند دنیایی از فرصت های جدید را باز کند و عشق او به کتاب فقط عمیق تر شد. #
زمانی که پینار کتابهای تاریخیاش را تمام کرد، با قدردانی تازهای از قدرت خواندن پر شد. او چیزهایی را تجربه کرده بود که در غیر این صورت هرگز تجربه نمی کرد، و اکتشافات جدیدی انجام داده بود که تا آخر عمر با خود همراه خواهد داشت. #
پینار اکنون اهمیت و لذت خواندن را درک کرده بود و می دانست که هرگز آن را فراموش نخواهد کرد. او اکنون پر از اشتیاق به کتاب بود و مشتاقانه منتظر بود تا در ماجراجویی بعدی خود غوطه ور شود. #