احسان و راز وزوز
احسان، پسر جوان باهوشی، یک روز آفتابی در حیاط خانه اش مشغول بازی بود. او متوجه زنبوری شد که در اطراف وزوز می کرد و سپس سرش را در گل فرو کرد. او که کنجکاو شده بود، تعجب کرد که چرا زنبور این کار را می کند.
احسان به داخل برگشت و از مادرش درباره رفتار زنبور پرسید. مادرش توضیح داد که چگونه زنبورها شهد را برای تولید عسل و کمک به رشد گل ها از طریق گرده افشانی جمع آوری می کنند.
فردای آن روز، احسان پروانه ای را دید که به زیبایی دور گل ها می چرخید. او آنچه را که مادرش در مورد زنبورها به او گفته بود به یاد آورد و فکر کرد که آیا پروانه ها نیز همین کار را می کنند.
احسان تصمیم گرفت کمی در کتابخانه تحقیق کند. او کشف کرد که مانند زنبورها، پروانه ها نیز به گرده افشانی کمک می کنند، اما آنها شهد را به روشی متفاوت با استفاده از زبان دراز خود جمع آوری می کنند.
احسان در ادامه کاوش در حیاط خلوت، کفشدوزکی را دید که در حال خزیدن روی ساقه بود. کنجکاو از خود پرسید که کفشدوزک چه نقشی در طبیعت بازی می کند.#
احسان پس از پرسیدن از مادرش فهمید که کفشدوزک ها حشرات مفیدی هستند که آفات ریز را می خورند و به محافظت از گیاهان کمک می کنند. او از اینکه چگونه حشرات می توانند به طبیعت کمک کنند شگفت زده شد.
کنجکاوی احسان باعث شد تا با دنیای باورنکردنی حشرات و نقش آنها در طبیعت آشنا شود. او به خاطر زحمات آنها احساس قدردانی کرد و تصمیم گرفت بیشتر مراقب موجودات کوچک اطرافش باشد و قدردانش باشد.#