آینده روشن آرنیکا
در یک شهر کوچک دنج، دختری شیرین زندگی می کرد که موهای مشکی موج دار داشت. او با همه کسانی که ملاقات می کرد مهربان و دوست داشتنی بود. اسمش آرنیکا بود. او جاه طلبی های بزرگی داشت و می خواست آینده ای روشن داشته باشد.
آرنیکا می دانست که برای رسیدن به رویاهایش باید توجه زیادی به تحصیلاتش داشته باشد و از بزرگانش راهنمایی بگیرد. این درک او را برانگیخت تا در تحصیل حتی سختتر کار کند.
روزی آرنیکا با زنی مسن آشنا شد که در شهر به خردش معروف بود. او با احترام به بانو نزدیک شد و مشتاق بود از تجربیات او بیاموزد و توصیه های ارزشمندی برای آینده اش به دست آورد.
زن خردمند درس های زندگی خود را با آرنیکا در میان گذاشت و بر اهمیت رفتار با دیگران با مهربانی و درک تأکید کرد. آرنیکا با دقت گوش داد و نصیحت بانوی سالخورده را جدی گرفت.
آرنیکا درس هایی را که آموخته بود در زندگی خود به کار برد و با همه اطرافیانش با احترام و مهربانی رفتار کرد. این او را برای کسانی که در شهرش بودند دوست داشت و او را الگوی دیگران می دانستند.
آرنیکا با حمایت و تشویق بزرگانش به سفر خود برای رسیدن به آرزوهایش ادامه داد. فداکاری او برای تحصیل و احترام بی دریغ او به بزرگانش، الهام بخش همه اطرافیانش بود.
آینده آرنیکا هر روز روشن تر می شد، زیرا او همچنان با عشق و احترام با همه رفتار می کرد. سفر او اهمیت بها دادن به خرد بزرگان و تمرکز بر تحصیل خود را برای یک زندگی موفق به او آموخت.